با سلام به وبلاگ معلم كلاس ششم خوش آمديد؛ لطفاً با نظرات خود ما را ياري نمائيد؛ اميدوارم لذت ببريد و براي بهتر شدن وبلاگ نظر بدهيد؛ اصول طراحی چند رسانه ای : اصول هفت گانه مایر
زیارت عاشورا

 این اصول عبارت است از:

1. اصل چندرسانه ای : دانش آموزان زمانی خوب یاد می گیرند که ازکلمات وتصاویردرکنارهم استفاده شود نه اینکه تنهاازکلمات استفاده شود.
 منطق نظری : 
زمانیکه کلمات وتصاویر در کنار هم ارائه می شوند، دانش آموزان فرصت ساختن مدل های ذهنی تصویری وکلامی ونیز ایجاد ارتباط میان آنها را بدست می آورند.زمانیکه تنها کلمات ارائه می شوند، دانش آموزان فرصت ایجاد یک مدل ذهنی کلامی را دارند؛ اما این احتمال کمتر است که بتوانند یک مدل ذهنی تصویری را ایجاد کند وارتباطاتی را میان مدل های ذهنی تصویری وکلامی بوجود آورد.
 منطق تجربی :
در شش آزمون از نه آزمون [اجراشده]یادگیرندگانی که متن وتصاویر یا بیان شفاهی وانیمیشن را دریافت کردند، در آزمون های یاد داری بهتر از یادگیرندگانی که فقط متن یا فقط بیان شفاهی را دریافت کردند،عمل کردند.در نه آزمون از نه آزمون[اجراشده]، یادگیرندگانی که متن وتصاویر یا بیان شفاهی وانیمیشن را دریافت کردند، در آزمون های انتقال [ یادگیری] بهتر از یادگیرندگانی که فقط متن یا فقط بیان شفاهی را دریافت کردند، عمل کردند.
تئوری شناختی یادگیری چند رسانه ای بر این ایده استوار است که انسانها دارای دو کانال برای پردازش مواد هستند که از لحاظ کیفی متفاوتند،یکی برای بازنمایی های مبتنی بر تصاویر و دیگری برای بازنمایی های کلامی.اساس زیر بنایی این نظریه این است که بازنمایی های ذهنی تصویری و بازنمایی های ذهنی کلامی به خاطر طبیعت شان از لحاظ کیفی باهم متفاوتند؛بازنمایی های دیداری وکلامی به لحاظ اطلاع رسانی نمی توانند معادل باشند.
خلاصه این قضیه به این صورت است که کلمات وتصاویر دو سیستم متفاوت از لحاظ کیفی هستند که برای ارائه دانش بکار می روند.از یک طرف زبان یکی از مهمترین ابزار های شناختی است که تاکنون بوسیله انسان اختراع شده است.با استفاده از کلمات ما می توانیم مواد را به شیوه تفسیری یا خلاصه شده شرح دهیم طوری که نیاز به مقداری تلاش ذهنی برای ترجمه یا برگردان داشته باشد. متن عبارت است از واحدهای مجزایی که بصورت توالی خطی ارائه شده است. از طرف دیگر،تصاویر احتمالاًسبک اصلی بازنمایی دانش در نزد انسانهاست. با استفاده از تصاویر ما می توانیم مواد را به فرمی که بیشتر درک شده وبه تجارب حسی دیداری مان نزدیکتر باشد مجسم کنیم. تصاویرامکان بازنمایی اطلاعات را به صورت غیر خطی وکل گرا به ما می دهند اگر چه همان کلمات می توانند به شکل کلمات توضیح داده شوند و به صورت تصویر مجسم گردند. نتیجه وحاصل بازنمایی دیداری وکلامی از لحاظ اطلاع رسانی یکسان نیستند.هر چند بازنمایی دیداری وکلامی ممکن است همدیگر را تکمیل کنند.نمی توانند جایگزین یکدیگر باشند.
کار معلم فقط ارائه مواد نیست بلکه کمک به هدایت فرآیند شناختی مواد ارائه شده در فراگیر است.بویژه اینکه انتظار می رود که فراگیران بازنمایی های دیداری و کلامی ایجاد کرده وبین آنها ارتباط برقرار کنند.پیام های چند رسانه ای که خوب طراحی شده باشند می توانند این فرآیند را در یادگیرنده پرورش دهند.بر اساس تئوری شناختی یادگیری چند رسانه ای،ارائه چند رسانه ای دارای ظرفیت بیشتری در ایجاد یادگیری و فهم عمیق نسبت به ارائه فقط بوسیله یک فرم می باشد.
ارائه چند رسانه ای به فراگیران اجازه می دهد که به طور همزمان بازنمایی های دیداری وکلامی را در حافظه فعال به هم ربط دهند. بدین ترتیب شانس اینکه فراگیران بتوانند ارتباط ذهنی بین آنها برقرار سازند افزایش می یابد. بر طبق نظریه یادگیری چند رسانه ای،عمل ایجاد ارتباط بین مدل های ذهنی دیداری وکلامی،یک گام مهم در درک مفهومی است،بنابراین دانش آموزانی که پیام های مناسب چند رسانه ای دریافت می کنند باید در آزمونهای انتقال[یادگیری] که برای اندازه گیری در ک آنها به کار می رود بهتر از دانش آموزانی که پیام ها را فقط به شکل کلمات دریافت می کنند، عمل کنند.
با ارتباط کلمات با تصاویر ، دانش آموزان قادرند که بازنمایی معنادارتری را به وجود بیاورند که احتمالاً شامل همه گام های ضروری در بیان علت ومعلولی است.این بازنمایی می تواند به دانش آموزان در یادآوری هر یک از گام های ضروری در زنجیره علی،یعنی آن چیزی است که ما در آزمون یادداری اندازه می گیریم،کمک کند.بنابراین من به طور تجربی پیش بینی می کنم که دانش آموزانی که کلمات وتصاویری به آنها ارائه داده شده،نسبت به آنهایی که فقط کلمات دریافت کرده انددر آزمون های یادداری بهتر عمل خواهند کرد.
2. اصل مجاورت مکانی : دانش آموزان زمانی خوب یاد می گیرندکه در صفحه یا صفحه نمایشگر، تصاویر وکلماتی که مربوط به هم هستند نزدیک به هم یا در کنار هم به نمایش در آیند تا اینکه دور از هم به نمایش در آیند. 
 منطق نظری : 
وقتی بر روی صفحه یا صفحه نمایشگر،کلمات وتصاویر مربوط به هم نزدیک یکدیگر یا در کنار هم قرار دارند؛یادگیرندگان مجبور نیستند منابع شناختی خود را برای جستجوی دیداری صفحه یا صفحه نمایشگر،صرف کنند واحتمال زیادی هست که یادگیرندگان قادر به نگهداری هردوی آنها در حافظه فعال خود در آن واحد باشند.وقتی کلمات وتصاویر مربوط به هم دور از یکدیگر بر روی صفحه یا صفحه نمایشگر قرار دارند یادگیرندگان مجبورند منابع شناختی خود را برای جستجوی دیداری صفحه یا صفحه نمایشگر، برای [پیدا کردن] کلمات وتصاویر مربوط به هم، صرف کنند.بنابراین؛احتمال کمی وجود دارد که یادگیرندگان قادر باشند هر دوی آنها در حافظه فعال خود در آن واحد ،حفظ ونگهداری کنند.
 منطق تجربی
در دو آزمون از دو آزمون[اجراشده] ،یادگیرندگان در آزمون های یادداری،زمانیکه بر روی صفحه متن وتصویر مربوط به هم(یا متن و بخش های انیمیشنی مربوط به هم) ،نزدیک هم قرار گرفته بودند بهتر از وقتی که آنها دور از هم قرار داشتند عمل کردند. در پنج آزمون از پنج آزمون [اجراشده] یادگیرندگان در آزمون های انتقال [یادگیری]،زمانیکه بر روی صفحه متن وتصویر مربوط به هم(یا متن و بخش های انیمیشنی مربوط به هم) ،نزدیک هم قرار گرفته بودند بهتر از وقتی که آنها دور از هم قرار داشتند عمل کردند.
هنگام ارائه مطلب چندرسانه ای-کلمات وتصاویر- بر روی صفحه کامپیوتر یا صفحه کتاب درسی، مقدار فضای موجود محدود است.یک صفحه کامپیوتر یا صفحه کتاب فقط گنجایش مقداری محدودی مطالب شفاهی/ نوشتاری ویا دیداری را داراست.بنابراین فضای صفحه نمایش یا کاغذ به عنوان یک منبع محدود در نظر گرفته می شود که انتظار زیادی از آن می رود.تصمیم درباره طراحی چند رسانه ها از جمله طراحی های اقتصادی است که در به چگونگی تعیین فضا بر روی صفحه کاغذ یا صفحه کامپیوتر از بین موارد چند گانه توجه دارد به عنوان مثال تحلیل من از کتابهای درسی علوم نشان داده است که در حدود نیمی از فضای کتاب های درسی برای شکل ها ونیمی دیگر به کلمات اختصاص داده می شود(مایر،1993).
بی رو در بایستی،چه چیز اشتباهی در عقیده عام در مورد وضعیت تصاویر وکلمات مجزا یا متفاوت از هم در ارائه چند رسانه ها وجود دارد؟ منظور من این است که این دیدگاه بر اساس دید ناقص نسبت به چگونگی یادگیری افراد است، ایده ای که می گوید یادگیری مستلزم افزودن اطلاعات موجود به حافظه شخص است.در مقابل،نظریه شاختی یادگیری چندرسانه ای بر این عقیده استوار است که یادگیری فرآیند فعالی است که فراگیر می کوشد تا از مطالب موجود مفهوم بسازد.این تلاش مفهوم سازی هنگامی که کلمات وتصاویر مرتبط بطور ذهنی در حافظۀ فعال فراگیر یکپارچه شوند،تقویت می شوند. در وضعیت یکپارچه،کلمات وتصاویر به طریقی جدا می شوند که فراگیر را به ایجاد ارتباط ذهنی بین آنها تشویق می کنند.فراگیر نباید دنبال صفحه ای بگردد تا شکلی راکه مرتبط با جمله چاپ شده است، بیابد.بنابراین آنها می توانند منابع شناختی خود را به روند یادگیری فعال که شامل ایجاد ارتباط بین کلمات وتصاویر است اختصاص دهند.بر طبق نظریه شناختی یادگیری چند رسانه ای،یادگیری معنی دار چند رسانه ای بستگی به ایجاد ارتباط بین بازنمایی ذهنی از تصاویر وکلمات مرتبط دارد.بنابراین ارائه یکپارچه،درکی را که در اجرای آزمون های انتقال وبه همان اندازه در آزمون های یادداری انعکاس می یابد،پرورش می دهد.

3. اصل مجاورت زمانی : زمانیکه کلمات وتصاویر مربوط به هم، به جای اینکه بصورت پیاپی وپشت سرهم ارائه شود،بصورت همزمان ارائه می شود؛دانش آموزان بهتر یاد می گیرند.
 منطق نظری : 
زمانیکه بخش انیمیشن وبیان شفاهی( یا گفتار گوینده) مربوط به آن در یک زمان ارائه می شوند، این احتمال زیاد هست که یادگیرنده بتواند بازنمایی های ذهنی هر دو را در حافظه فعال خوددر یک زمان نگهداری کند وبنابراین احتمال بیشتری وجود دارد که یادگیرنده قادر باشد ارتباطات یا پیوندهای ذهنی میان بازنمایی های دیداری وکلامی برقرار کند. زمانیکه بین بخش انیمیشنی وبیان شفاهی مربوط به آن از لحاظ زمانی فاصله وجود دارد احتمال کمی وجود دارد که یادگیرنده قادر باشد بازنمایی های ذهنی هر دو را در حافظه فعال خود در یک زمان نگهداری کند و بنابراین احتمال کمتری هست که او قادر باشد پیوندها یا ارتباطات ذهنی بین بازنمایی های دیداری وکلامی برقرار سازد.[حتی] اگر زمان میان شنیدن یک جمله ودیدن بخش انیمیشنی مربوط به آن،کوتاه باشد در این صورت نیز باز این امکان هست که یادگیرنده بتواند پیوند ها یا ارتباطاتی را بین تصاویر وکلمات برقرار سازد.از طرف دیگر،اگر یادگیرنده یک متن طولانی را گوش کند و انیمیشن کاملی را در زمان های جداگانه تماشا کند،در این صورت احتمال کمی وجود دارد که یادگیرنده بتواند پیوند هایی را بین تصاویر وکلمات برقرار سازد.
 منطق تجربی
در سه آزمون از پنج آزمون[اجراشده] یادگیرندگان زمانیکه بخش انیمیشنی وبیان شفاهی مربوط به آن،بجای آنکه پیاپی وپشت سر هم ارائه شوندبصورت همزمان ارائه شدند در آزمون های یادداری بهتر عمل کردند.در هشت آزمون از هشت آزمون[اجراشده] ،یادگیرندگان، زمانیکه بخش انیمیشنی وبیان شفاهی مربوط به آن،بجای آنکه پیاپی وپشت سرهم ارائه شوند بصورت همزمان ارائه شدند درآزمون های انتقال[یادگیری] بهتر عمل کردند. علاوه بر این، زمانیکه ارائه پیاپی وپشت سرهم بر اساس بخش های خیلی کوتاه بود- همچون جمله ای که یک عملی را تشریح می کندوبلا فاصله بعد،دیدن چند ثانیه انیمیشن از آن عمل- مجاورت زمانی ،تأثیری قوی بر یادداری (در سه آزمون از سه آزمون اجرا شده) یا انتقال یادگیری(در سه آزمون از سه آزمون اجرا شده) نداشت.
دانش آموزانی که مطالب را به صورت همزمان دریافت می کنند نسبت به دانش آموزانی که مطالب را به صورت متوالی دریافت می کنند ،توضیحات را بهتر می فهمند.باید این اختلاف در اجرای آزمون انتقال یادگیری به صورت همزمان که منجر به یادگیری بهتری نسبت به ارائه متوالی مطالب می شود منعکس شود.پیش بینی در مورد آزمون یادداری وضوح کمتری دارد به خاطر اینکه نتیجه دو رقابت در عمل معلوم می شود:
(1) دانش آموزان در شرایط همزمان احتمال بیشتری جهت ایجاد مفهوم از مطالب ارائه شده دارند وبنابراین پیش بینی می شود که نسبت به دانش آموزانی که مطالب به صورت متوالی به آنها ارائه شده در آزمون یادداری بهتر عمل می کنند. اما (2) دانش آموزان در شرایط متوالی،احتمال بیشتری جهت توجه وتمرکزبر جمله بندی ارائه کلامی مطالب دارند.بنابراین در آزمون های یادداری کلامی بهتر عمل می کنند.رویهم رفته، من ارزش بیشتری به پردازش معنی دار قائل هستم وبنابراین پیش بینی می کنم که دانش آموزان در گروه همزمان در قسمت های یادداری کلامی نسبت به دانش آموزان در گروه متوالی بهتر عمل خواهند کرد. 
مجاورت مکانی و ومجاورت زمانی دو فرم مرتبط از مجاورت، در طراحی ارائه چندرسانه ای می باشند.مجاورت مکانی یعنی قرار دادن کلمات وتصاویر مرتبط نزدیک هم بر روی صفحه می باشد درحالی که مجاورت زمانی یعنی ارائه کلمات وتصاویر مرتبط نزدیک به هم از لحاظ زمانی است.هردو آنها بر اساس یک بنیاد و مکانیسم شناختی می باشند- یعنی دانش آموزان زمانی قادرند بین کلمات وتصاویر ارتباط برقرار سازند که بتوانند از لحاظ ذهنی آنها را در یک زمان پردازش کنند.
ارائه همزمان مطالب با شیوه کار ذهن انسان بسیار مطابقت دارد.بخصوص ارائه همزمان دارای مزیتهای:
1. قابلیت های دو کانالی انسان برای فراهم ساختن بیان کلامی برای گوش ها وانیمیشن برای چشم ها.
2. قابلیت محدود هر کانال به خاطر عدم نیاز که موجب می شود فراگیران تعداد زیادی مطالب را در یکی از دو کانال نگهدارند.
3. نیاز به پردازش شناختی فعال بوسیله تشویق فراگیران به ایجاد ارتباط بین بازنمایی های کلامی ودیداری مرتبط.
4. اصل پیوستگی یا انسجام : دانش آموزان زمانی خوب یاد می گیرند که از گنجانده شدن مواد درسی نامربوط و نا مرتبط جلوگیری شود.اصل انسجام یا پیوستگی می تواند درسه تعبیر یا برگردان تکمیلی بخش بندی شود: (1) زمانیکه ارائه چند رسانه ای گیرا وجالب توجه است اما تصاویر وکلمات نامرتبط اضافه شده اند به یادگیری دانش آموز لطمه وارد می شود،(2) زمانیکه ارائه چند رسانه ای گیرا وجالب توجه است اما اصوات و موسیقی نامرتبط اضافه شده است به یادگیری دانش آموز لطمه وارد می شود،(3) زمانیکه کلمات [وتصاویر] غیر ضروری از ارائه چند رسانه ای حذف شوند یادگیری دانش آموز بهبود پیدا می کند.
 منطق نظری : 
مواد درسی نامربوط یا بی ربط، منابع شناختی را در حافظه فعال به چالش می کشند ومی توانند توجه و آگاهی را از مواد درسی مهم منحرف کنند، آنهامی توانند فرآیند سازماندهی مواد درسی را مختل سازند و همچنین می توانند باعث شوند که یادگیرنده مواد درسی را به شکل نامناسبی سازماندهی کند.
 منطق تجربی
در یازده آزمون از یازده آزمون[اجراشده] ،یادگیرندگانی که برنامه های چند رسانه ای را به صورت مختصر یا موجز دریافت کردند در آزمون های یادداری،بهتر از یادگیرندگانی که پیام های چند رسانه ای مشتمل بر مواد درسی نامربوط را دریافت کرده بودند عمل کردند.در یازده آزمون از یازده آزمون[اجراشده] ، یادگیرندگانی که برنامه های چند رسانه ای را به صورت مختصر یا موجز دریافت کردند در آزمون های انتقال[یادگیری]،بهتر از یادگیرندگانی که پیام های چند رسانه ای مشتمل بر مواد درسی نامربوط را دریافت کرده بودندبهتر عمل کردند. 
برطبق نظریه تحریک پذیری افزودن مواد جالب اما نامربوط به فراگیران انرژی می دهد طوری که آنها توجه بیشتری کرده و رویهم رفته بیشتر یاد می گیرند.در این مورد هیجان(محرک) بر شناخت تأثیر می گذارد،سطح بالاتری از لذت بوسیله جزئیات اغوا کننده القاء می شود که باعث توجه بیشتر فراگیر و رمزگردانی بیشتر او از مواد درسی می شود.برعکس رویکرد عام،نظریه تحریک پذیری بر اساس دیدگاه کهنۀ یادگیری با عنوان «اکتساب اطلاعات» بنا شده است(همانند نظریه ارائه اطلاعات در یادگیری چند رسانه ای)این عقیده که یادگیری دربر گیرنده گرفتن اطلاعات از معلم ودادن آن به فراگیر است. درمقابل نظریه شناختی یادگیری چند رسانه ای بر اساس دیدگاه یادگیری تحت عنوان «ساخت دانش» بنا شده است- این عقیده که فراگیر به طور فعال فراگیر به طور فعال بازنمایی های ذهنی از آنچه ارائه می شود و آنچه قبلاً می دانسته است را می سازد.
به طور عام، پژوهش های اخیر روی جزئیات اغواکننده، استناد به این دارد که افزودن زمینه جذاب که با مضمون متن بی ارتباط است،موجب کاهش یا عدم یادآوری ایده های اصلی متن می شود(گارنر،1992؛گارنر،1989؛هیدی وبایرد،1988؛مُهر،گلوورو رونینگ،1984؛شیری،1992؛شیری و رینالدز،1988؛وِد،1992؛ود و آدامز ،1990؛)..به طور خلاصه، نظریه شناختی یادگیری چند رسانه ای یک اثر پیوسته را پیش بینی می کند که افزودن مواد جالب- به شکل موسیقی واصوات- به یادگیری دانش آموزان لطمه می زند.
مفاهیم طراحی چندرسانه ای براساس این اصول واضح هستند : (1) تصاویر وکلمات فرعی را به ارائه چند رسانه ای اضافه نکنید. (2) اصوات وموسیقی که لازم نیستند را به طراحی چندرسانه ای اضافه نکنید. (3) محدود کردن ارائه در قالب مطالب کوتاه ونکته ای.ارائه مختصر وموجز به فراگیران این امکان را می دهد تا یک بازنمایی ذهنی پیوسته ایجاد کنند- یعنی تمرکز روی عناصر کلیدی وسازماندهی ذهنی آنها به طریقی که منجر به ادراک شود.به طور خلاصه،نتایج ما نشان می دهد که طراحان چند رسانه ای باید با وسوسه افزودن صدای زنگ وصوت های غیر ضروری به یک ارائه آموزشی مخالفت کنند. اجتناب از کلمات،تصاویر واصوات جالب به طور واضح،راهبرد طراحی پیوسته است که این مسئله ربطی به پیام ومفهوم اصلی درس ندارد. توضیح مورد نیاز باید بعد از اینکه فراگیر ارائه ذهنی پیوسته ای از سیستم بنیادی علت ومعلولی را ساخت؛ارائه شود به عنوان مثال بعد از یک ارائه چند رسانه ای مختصر که به فراگیرکمک می کند تا مراحل اصلی روند رعد وبرق را بفهمد،مواد اضافی می تواند در هر مرحله جهت بسط مطلب ارائه شود.

5. اصل کانال های حسی : دانش آموزان از انیمیشن وبیان شفاهی بهتر از انیمیشن ومتن روی صفحه[مانیتور] یاد می گیرند؛ به عبارت دیگر،دانش آموزان زمانی خوب یاد می گیرند که کلمات موجود در پیام های چند رسانه ای به جای متن چاپی به صورت گفتاری ارائه شود.
 منطق نظری : 
زمانیکه تصاویر وکلمات هر دوبصورت دیداری ارائه می شود(همانند انیمیشن ومتن[چاپی]) ظرفیت کانال تصویری/دیداری پر می شود؛در حالی که کانال کلامی/شنیداری بدون استفاده می ماند.زمانیکه کلمات بصورت شنیداری ارائه می شود آنها می توانند در کانال کلامی/شنیداری پردازش شوند،بدین ترتیب کانال تصویری/ دیداری، فقط برای پردازش تصاویر اختصاص پیدا می کند.
 منطق تجربی :
در چهار آزمون از چهارآزمون [اجراشده] ،یادگیرندگانی که انیمیشن و[همراه آن] بیان شفاهی را دریافت کردند،در آزمون های یادداری بهتر از یادگیرندگانی که انیمیشن ومتن روی صفحه[تایپ شده] را دریافت کرده بودند؛ عمل کردند. در چهار آزمون از چهارآزمون [اجراشده] ،یادگیرندگانی که انیمیشن و[همراه آن] بیان شفاهی را دریافت کردند در آزمون های انتقال[یادگیری] بهتر از یادگیرندگانی که انیمیشن ومتن روی صفحه[تایپ شده] را دریافت کرده بودندعمل کردند.
نظریه بنیادی وزیر بنایی اثر کانال های حسی،نظریه پردازش دو کانالی است؛ ایده ای که می گوید برای پردازش مواد ارائه شده دیداری و شنیداری کانال های مجزایی وجود دارد. نظریه رمز گردانی دو گانه پایویو(1986) تا حدی تمایز مشابهی را نشان می دهد.دومین نظریه زیر بنایی اثر کانال های حسی،[فرضیه] ظرفیت محدود می باشد- عقیده ای که می گوید هر کانال در مقدار پردازش دارای محدودیت است. بالاخره سومین نظریه زیر بنایی،یادگیری فعال است- عقیده ای که می گوید یادگیری معنادار زمانی رخ می دهد که یادگیرنده عمل انتخاب، سازماندهی ویکپارچه سازی دانش[کسب شده] را در هر کانال انجام دهدواین فرآیند ها نیاز به ظرفیت شناختی دارند. 
چه ارتباطی بین اثر شناختی [درک] فضایی و اثر کانال حسی وجود دارد :
در اثر شناختی [درک] فضایی،ارائه متن وتصویر می تواند منجر به یادگیری معنادار شود.در حالی که در اثر کانال حسی،ارائه متن(نوشتاری) وتصاویر منجر به یادگیری ضعیف تر می شود.
اولاً اثر شناختی[درک] فضایی،محل قرار گیری متن نزدیک بخش مرتبط تصویری(یا انیمیشنی) را با قرار گیری متن دور از آن مقایسه می کند.برطبق نظریه یادگیری چند رسانه ای قرار گیری متن نزدیک تصویری که آن را توضیح می دهد،شانس فراگیر را جهت ایجاد ارتباط ذهنی بین کلمات و تصاویر مرتبط؛افزایش می دهد.دوماً اثر کانال های حسی ارائه انیمیشن وبیان شفاهی را با ارائه انیمیشن ومتن ( چاپی) – هنگامی که متن دور از بخش انیمیشنی قرار دارد- مقایسه می نماید.به طور خلاصه، میزان اثر بخشی حافظه فعال می تواند با ارائه اطلاعات به صورت مخلوط(حالت شنیداری و دیداری) در مقایسه با حالت منفرد، افزایش می یابد(موسوی ،1995ص320).می توانم نتیجه گیری کنم که بهترین راه برای ارائه کلمات وتصاویر متحرک در محیط مبتنی بر کامپیوتر با سرعت ارائه ثابت درقالب انیمیشن همراه با بیان شفاهی کوتاه می باشد.

6. اصل افزونگی یا مازاد : دانش آموزان ازطریق انیمیشن وبیان شفاهی بهتراز انیمیشن،بیان شفاهی و متن[چاپی] یاد می گیرند.
 منطق نظری : 
وقتی تصاویر وکلمات هر دو بصورت دیداری ارائه می شود(همانند انیمیشن ومتن چاپ شده ) ، در این صورت امکان دارد ظرفیت کانال دیداری پر شود.
 منطق تجربی :
در دو آزمون از دو آزمون[اجراشده]،یادگیرندگانی که انیمیشن و بیان شفاهی را دریافت کردند در آزمون های یادداری بهتر از یادگیرندگانی که [هر سه مورد] انیمیشن،بیان شفاهی ومتن[چاپ شده] را دریافت کرده بودند عمل کردند. در دو آزمون از دو آزمون[اجراشده]یادگیرندگانی که انیمیشن و بیان شفاهی را دریافت کردند درآزمون های انتقال [یادگیری] بهتر از یادگیرندگانی که[هر سه مورد] انیمیشن،بیان شفاهی ومتن[چاپ شده] را دریافت کرده بودند عمل کردند.
منطق اضافه کردن متن بر روی صفحه نمایش در انیمیشن های مبتنی بر بیان شفاهی کوتاه ، بر آنچه که می توان آن را فرضیه ترجیحات یادگیری نامید، استوار است.افراد مختلف به شیوه های مختلف یاد می گیرند برای مثال : اگر دانش آموزی ترجیح می دهد که از کلمات گفتاری یاد بگیرد،این دانش آموز می تواند به بیان شفاهی توجه کند؛اگر دانش آموز دیگری ترجیح می دهد که از کلمات چاپ شده یاد بگیرد، این دانش آموز می تواند به متن روی صفحه نمایش توجه کند.با بکارگیری چندین شکل ارائه آموزش دهندگان می توانند خودشان را با هر سبک یادگیری ترجیحی دانش آموزان همسو و منطبق سازند.همانطور که می بینید فرضیه ترجیحات یادگیری مبتنی بر نظریه یادگیری اطلاعات در یادگیری چند رسانه ای است.
در فرضیه ترجیحات یادگیری چه خطا واشتباهی وجود دارد؟در بیشتر سطوح مقدماتی، فرضیه ترجیحات یادگیری بر نظریه ارائه اطلاعات در یادگیری چند رسانه ای متکی است که یادگیری را به مثابه انتقال اطلاعات از سوی معلم به یادگیرنده در نظر می گیرد.براساس این مفهوم یادگیری زمانی رخ می دهد که اطلاعات بوسیله آموزش دهنده ارائه می شود وبوسیله دانش آموز دریافت می گردد.آنچه پیش می آید این است که؛دریافت زمانی بهتر انجام خواهد شد که بیش از چند مسیر ارائه بکار گرفته شود،بویژه در مواردی که برخی از مسیر ها مسدود هستند.این نگرش با نظریه یادگیری چندرسانه ای در تضاد است که می گوید یادگیرندگان به صورت فعال بازنمایی های ذهنی را در درون سیستم های پردازش اطلاعات خودشان ایجاد می کنند.
یکی از موارد مخالف با اضافه شدن متن بر روی صفحه نمایش بر فرضیه ظرفیت محدود مبتنی است.افراد برای پردازش مواد شنیداری ارائه شده دارای ظرفیت محدودی هستند.فرضیه ظرفیت محدود بر اساس نظریه شناختی یادگیری چند رسانه ای می باشد.زمانیکه کلمات- همانند متن روی صفحه نمایش- بصورت دیداری ارائه می شوند این کاربار اضافی را بر کانال پردازش اطلاعات وارد می کند.این بار شناختی اضافه شده در کانال دیداری،میزان پردازشی را که افراد می توانند در انیمیشن بکار بگیرندکه آنهم از طریق کانال دیداری وارد می شود،کاهش می دهد.
وقتی که هرسه نوع تصاویر،کلمات چاپ شده وکلمات گفتاری ارائه می شود ظرفیت سیستم می تواند به دو صورت پر شود : اولاً؛تصاویر وکلمات چاپ شده در کانال دیداری بر سر منابع محدود شناختی با هم رقابت می کنند به خاطر اینکه هر دوی آنها از طریق چشم ها وارد سیستم پردازش اطلاعات می شوند. دوماً؛وقتی که اطلاعات کلامی به هر دو صورت دیداری وشنیداری ارائه می شود ممکن است یادگیرندگان برای بدست آوردن هر دوی آنها در یک بار تلاش وتطبیق هر دو جریان اطلاعات، وسوسه و بر انگیخته شوند.این فعالیت های اضافی ونامرتبط نیاز به منابع شناختی دارد که نتیجتاً برای پردازش انیمیشن وپیوند ذهنی آن با بیان شفاهی،منابع شناختی کافی در دسترس نیست.فرآیند یکپارچه سازی برای یادگیری معنی دار ضروری است.در مقابل؛ مؤثرترین شیوه برای ارائه مواد کلامی، ارائه بواسطه کانال شنیداری می باشد که تنها بصورت متن گفتاری صورت می گیرد.به دلیل اینکه در این شیوه مواد کلامی با تصاویر منابع شناختی در کانال دیداری رقابتی ندارد.بر اساس این نظریه ما می توانیم نشان دهیم که اثر افزونگی یا مازاد به هنگام اضافه شدن متن بر روی صفحه نمایش در یک انیمیشن مبتنی بر بیان شفاهی کوتاه،منجر به یادگیری ضعیف تری خواهد شد،همانطور که نتایج آزمون یادداری نشان می دهد و همین طور نتایج آزمون انتقال[یادگیری] فهم ضعیفتری را نشان می دهد.
اثر افزونگی یا مازاد این امکان را به ما می دهد که اصل دیگری به اصول طراحی چند رسانه ای اضافه سازیم.به هنگام ایجاد یک نمایش چند رسانه ای مشتمل بر انیمیشن های مبتنی بر بیان شفاهی کوتاه،متنی را برروی صفحه نمایش اضافه نکنید درحالی که کلمات مشابه آن را هم اکنون بصورت بیان شفاهی در اختیار دارید.
اثر افزونگی یا مازاد نباید بعنوان دلیل وتوجیهی در نظر گرفته شود که ما بر اساس آن، هرگز ازمتن گفتاری و چاپ شده به همراه هم استفاده نکنیم.به عقیده من،اصول طراحی چند رسانه ای نباید بعنوان فرامین انعطاف ناپذیر تلقی شده وبکار گرفته شوند،بلکه آنها باید در ارتباط با نظریه های مختلف در مورد چگونگی یادگیری افراد تفسیر شوند. 

7. اصل تفاوتهای فردی : تاثیرات طراحی[ آموزش چندرسانه ای] بریادگیرندگان دارای دانش کمتر نسبت به یادگیرندگان دارای دانش بیشتر وهمچنین بر یادگیرندگان دارای [درک] فضایی بالا نسبت به یادگیرندگان دارای[ درک] فضایی پایین تاثیرگذارتروموثرتراست.
 منطق نظری :
یادگیرندگان دارای دانش بیشتر قادرند تا از دانش قبلی خودشان برای جبران فقدان راهنمایی در ارائه [چندرسانه ای] بهره ببرند- نظیر شکل دادن مناسب ذهنی به تصاویر از طریق کلمات- در صورتی که یادگیرندگان دارای دانش کمتر به میزان کمتری احتمال دارد که قادر باشند به هنگامی که ارائه چندرسانه ای فاقد راهنمایی است خود را در یک فرآیند پردازش شناختی درگیر سازند.یادگیرندگان دارای [درک] فضایی بالا برای یکپارچه کردن بازنمایی های دیداری وشنیداری از ارائه های چند رسانه ای تأثیرگذار،ظرفیت شناختی را در اختیار دارند؛ در مقابل،یادگیرندگان دارای [درک] فضایی پایین باید ظرفیت شناختی خیلی زیادی را برای نگهداری تصاویر ارائه شده در حافظه خود اختصاص دهند در حالی که این احتمال کم است که آنها برای یکپارچه سازی بازنمایی های دیداری وشنیداری ظرفیت کافی را در اختیار داشته باشند.
 منطق تجربی :
در دو آزمون از دو آزمون [اجرا شده]،یادگیرندگان دارای دانش کمتر در مقایسه با یادگیرندگان دارای دانش بیشتر، در آزمون های یادداری بواسطه اجرای اصول طراحی چند رسانه ای امتیاز بیشتری را کسب کردند.در چهار آزمون از چهار آزمون[اجرا شده]،یادگیرندگان دارای دانش کمتر در مقایسه با یادگیرندگان دارای دانش بیشتر، در آزمون های انتقال[یادگیری] بواسطه اجرای اصول طراحی چند رسانه ای امتیاز بیشتری را کسب کردند.در دو آزمون از دو آزمون [اجراشده]،یادگیرندگان دارای درک فضایی بالا در مقایسه با یادگیرندگان دارای درک فضایی پایین، در آزمون های انتقال[یادگیری] بواسطه اجرای اصول طراحی چند رسانه ای امتیاز بیشتری را کسب کردند.آزمون هایی شامل آزمون های یادداری برای یادگیرندگان دارای [درک] فضایی بالا وپایین وجود نداشت.
برگرفته از سایت : http://www.gfairan.com/etechdetail.asp?ID=1723926703


با سلام جهت استفاده از مطالب صلوات بر محمد و آل محمد بفرستيد و لطفاً لينك ما را در وبلاگ يا وبسايت خود قرار دهيد و به دوستان خود معرفي نماييد باتشكر - مديريت وبلاگ

معلم كلاس ششم

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : جمعه 12 دی 1393برچسب:, | 15:3 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |